آشوب۱۲〰️

دارم وسوسه میشم برم چالش انجام بدم... اونم نه هر چالشی.. سی‌کالج!!

فقط اخرین امتحان مونده

یعنی میتونم برم عروسی؟ دلم میخواد برم عروسی.. قطعا عروسی MR قراره خوش بگذره

خسته شدم ولی 

باهام قهره انگار... پیرمرد گیرگیروی غرغروی پرحاشیه.. خودش نتونسته اینکارو کنه بعد توقع داشت من عین سوپرومن یا سوپرگرل اون کارو انجام بدم... حالام میگه کمرو شکستی =/

رانندگی چیز جالبیه... یکم ترسناکه ولی خب برا منم بالاخره یروز عادی میشه

نباید همه تقصیرا رو انداخت گردن من

آهنگ های چن وقتی از نظر روحی داغونی از صدتا مسکن بهتر عمل میکنه

دیروز و دیشب انقدر گریه کردم که

دلم عموم رو میخواد.. دلسوزترین آدمی که میشناختم اون بود

اون دختره ی بچ به من گفت یبس!! حیف شد ی مشت خوشگل ب اون دماغ عملیش نزدم.. طفلک بابای خدابیامرزش :(

باورم نمیشه عین همیشه لال شدم.. چرا موقعی که حرف میزنم فقط تظاهر میکنن میفهمن دردم چیه؟ پدرسگا شما یه لحظه هم جای من نیستید

با اون لحن خاص دوباره حرف زد و این بارم لال بودم.. صبح جلو اون یکی.. شب جلو این یکی =/

اون بچه ازم قول گرفت به مردن فکر نکنم.. همه فقط کارای سخت از آدم میخوان 

جدی دارم رو این که یروز برای همه غیب شم فکر میکنم 

سانسوررر

چرا حداقل یه فاک ب اون بچ نشون ندادم؟=/

یکی تومور مغزی گرفته اون یکی رگای قلبش بسته شده بودن... خب منم دارم زنده زنده سوزونده میشم و صدای جیغمو و گریه هام ب گوش هیچ کدومشون نمیرسه.. 

فحش دادن واقعا حس خوبی داره.. متاسفم اما واقعا متاسف نیستم ک فحش های زشت میدم 

ی روز ی آهنگی مینویسم و میخوام تک تک آدمایی که حداقل یه روز باهام سر کردن هرچی میگمو به خودشون بگیرن و تهش میگم فاک یورسلف

این همه خشونتی ک تو وجودم ریخته اصلا به فاز اینجا نمیاد 

به درک

من باید برم عروسی و بخاطرش باید شیک باشممممم

میرم اگوست دی گوش بدم هومم

طراح قالب : عرفـــ ـــان انرژی میگیریم از بلاگ بیان