امروز ٢٠ بهمن حزو معدود روزای خوب بهمن امسال برای من بود (تا این ساعت فعلا)
صبح ساعت ١٠ رفتم تا اخرین جلسه شهری رو پشت سر بذارم.. اولش یه نم نمکی از اسمون میومد و یهو بومممم برف های بزرگ و درشت با کمی ماندگاری رو زمین!! خیلی با مربی فیلم گرفتیم و ماشینو کنار پارک کرذیم و برف نگاه کردیم.. راستییی من حتی مامان مربیمو رسوندم خونه دوستشXD
بعد کلاس رفتم خونه تا جای پافر کاپشن بپوشم و برم مترو تا دوستام بیان.. ۶تا کیسه پر کتاب قلمچی و مدرسه رو ٣نفر آدم بردیم انقلاب و کیلویی فروختم (توصیه میکنم اگه واقعا کتاب قابل استفادس دسته دوم تو دیوار، شیپور و.. بفروشید یچی دستتون بگیره)
پیتزا خوردیم و دنبال دوستمون انقلاب رو دور زدیم تا خانم کتاب inside writing قیمت بگیره بخره - _- اون بین منو اون یکی دوستم کتاب هایی ک میخواستیم از دست فروش با نصف قیمت (چ تاکیدی دارم با جزییات بگم😂) خریدیم
(کتابای من.. ترجمه والدین سمی واقعا بده، اگه خواستید بخرید به اسم مترجم دقت کنید ک ایشون نباشه)
خلاصه دوستم کتاب زبانو خرید و ما قدم زنان انقلابو بالا پایین رفتیم و هر مغازه ای ک توجهمون رو جلب میکرد سرک کشیدیم..
اومدیم بریم سمت کافه که دیدیم تابلو شاسی کوچیک از عکس هنرمندا و فوتبالیستا و کاراکترای فیلم و انیمیشن و نقاشی های معروف و... اونجاست و بانو هایده توجهمو جلب کرد.. منم ازونجا که خیلی آینده نگرم یه تابلو بانو هایده با استایل و لبخند خفنش برداشتم برای بابام که هایده فن عه 😎 در همان لحظه!! دوستم داد زد زینبببببب اکسوووو دارههه و سهتایی شیرجه زدیم و دیدیم عههه بلک پینک و بی تی اس هم دارهههه
از اونجا ک کیفیتش چندان خوب نبود همونو از طرف خریدم با بانو هایده (گشنگه؟؟ ♥ㅅ♥)
یکم اونورتر بازم ازین شاسی فروش ها دیدیم و تابلو هارو زیر و رو کردیم تا من تونستم این دوتا جیگر رو بخرم
(فرحبخش، زیبا، مطلوب دلㅠㅠ)
خلاصه برای اینکه بتونیم یچی بخوریم سرمونو انداختیم پایین و تا کافه رفتیم.. سفارش دادیم و نشستیم و اینارو ثبت کردیم
تو همین گیر و دار...
میز بغل یه خانم و اقا تو حدود 50 سالگی اومدن و آقاییه برا خانم کیک تولد خرید و شمع روشن کرد، کافه اهنگ تولد اندی رو گذاشت
(برای درک بهتر فضا، راستی میزا خیلی نزدیک بهم بود)
یهو من و یکی از میز پشت سرم شروع کردیم دست زدن و بقیه کافه همراه شدن و آقاییه شروع کردن فیلم گرفتن از خانمش و ما و تشکر کردن
یکم دست زدیم، اومدیم خوراکی هارو بخوریم یهو آقاییه گفت دوستان فیلم ضبط نشد لطفا یدور دیگه همکاری کنید میخوام فیلمو بفرستم برا خارج (احتمالا بچشون؟!) ماهم گفتیم اوکی و دوباره اهنگ پلی شد و همه دست زدیم و با اندی میگفتیم تولدت مبارک 🥳 🥳
آقایی فیلمو گرفت و باز تشکر کرد.. شمارش معکوس گفتیم و خانم شمع هارو فوت کرد و باز دست زدیم.. آقایی تند پلشد پیش دستی گرفت و کیک رو تقسیم کرد و به ما و میز پشتی داد
(کیک در تصویر سهم ما سه نفر که خدایی زیاد بود)
یکم کیک رو خوردیم و بقیشو ظرف گرفتیم بیاریم خونه.. آقایی تعارف زد برامون چای یا نسکافه بگیره که خب ماها پر بودیم😂😂
خیلی زوج شیرین و دوست داشتنی بودند^^ یدور به خانم تبریک گفتم «انشالله هزار ساله، صدساله بشید» دوستم اون بغل میگفت تروخدا تو دعا نکن داری بدتر گند میزنی و چرا عین مامان بزرگا دستتو میکوبی به پات😂
موقع رفتن هم آهنگ kiss and make up بلکپینک و دوآ لیپا داشت پخش میشد و من شروع کردم خوندن باهاش و دوستام بزور منو گرفتن تا نرقصم با آهنگ 😂
اومدنی تا متروی انقلاب هم کلی برف اومد و رسمااا سفید شد لباسامون *~*
یه گربه که سردش بود هم بغل کردم ولی خب دوست داشتم بتونم بیشتر کمکش کنم..
الانم از طبقه بالا فکر کنم صدای جیغ و دست و هورا میاد 😂😂 مهمونی گرفتن و دلم میخواد برم بالا بگم منم قرصصص منم دنسسسس🤪