سلام رفقا
امروز اومدم تا یه کتاب فوق العاده معرفی کنم
منتها قبلش باید بگم که:
شروع این چالش از ویلی ونکای عزیزمونه (پست شروع چالش)
و زهرای عزیزم لطف کرد و منو به این چالش دعوت کرد (پست چالش زهرا)
حالا بریم که داشته باشیم...
〰〰〰〰〰
"The Kite Runner"
"بادبادک باز "
کتابی که مد نظرمه..بادبادک باز اثر آقای خالد حسینی نویسندۀ افغان مقیم آمریکا هست که به انگلیسی نوشته شده.ایشون توی دوران کارآموزی پزشکی این رمان که اولین اثرشون هست رو نوشته و این اثر به قدری جذاب و واقعی هست که به بیش از 40 زبان ترجمه شده.
خلاصه داستان راجب امیر پسری افغان مقیم در آمریکا هستش که از افغانستان تماسی دریافت میکنه تا به بچۀ دوست و همبازی کودکیش کمک کنه.همین باعث میشه تا ما با امیر خاطراتش رو از زمانی که بچه و مقیم افغانستان بود تا به الانی که مردی بزرگ و متاهل مقیم در آمریکا هستش مرور کنیم.
داستان راجب ارزش ها هم هست..بین جملات جذاااب(بخش موردعلاقم) بهشون اشاره میشه :)
چندین ترجمه از داستان وجود داره؛من خودم این داستان رو با ترجمه آقای حسن نامجو از انتشارات آسو خوندم و از نظر من این ترجمه واقعا خوب و روون هست و راجب باقی ترجمه ها اطلاعی ندارم .
(عکس از کتاب خودم^-^هدیه تولدم از طرف یکی از دوستای خوبم)
جاله بدونید که از این داستان تو سال 2007 فیلم سینمایی ساخته شده و خوب منم هنوز ندیدم (هم تنبلم هم کیفیت خوب پیدا نکردم)
اما برسیم به بخش جملات جذاااااب کتاب !!!
سالها از این ماجرا میگذرد، اما زندگی به من آموخته است آنچه دربارهی از یاد بردن گذشتهها میگویند درست نیست. چون گذشته با سماجت راه خود را باز میکند.
بابا گفت : ” وقتی مردی را بکشی ، زندگی را از او دزدیدهای . حق زنش را برای داشتن شوهر دزدیدهای ، همینطور حق بچههایش را به داشتن پدر. وقتی دروغ بگویی ، حق طرف را برای دانستن راست دزدیدهای. وقتی کسی را فریب بدهی ، حق انصاف و عدالت را دزدیدهای. میفهمی ؟
دهان وا کردم و نزدیک بود چیزی بگویم. نزدیک بود. اگر پیش میرفتم، تا آخر عمر همهی زندگیام فرق میکرد. اما نگفتم. فقط تماشا کردم.
شاید منصفانه نباشد، اما چیزی که در چند روز و گاهی حتی یک روز رخ میدهد، تمام زندگی آدم را زیرورو میکند…
به نظرم دلیل اصلی بیاعتنایی به گذشته ثریا این بود که خودم گذشتهی تاریکی داشتم. از همهی زیر و بالای پشیمانی و حسرت خبر داشتم.به نظرم لازم نیست بعضی چیزها به زبان بیایند.
همیشه داشتن و از دست دادن آزار دهندهتر از نداشتن از اول است.
وقتی آدم اینجور خوشحال باشد، سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد.
آیا اصلاً داستان کسی به پایان خوش میانجامد؟ هر چه باشد، زندگی فیلم هندی نیست که همهچیز به خیروخوشی تمام شود. افغانها دوست دارند که بگویند زندگی میگذرد بیاعتنا به آغاز و پایان، زندگی مثل کاروان پر گردوخاک کوچ کنندگان آهستهآهسته پیش میرود.
〰〰〰〰〰
حالا دعوت میکنم از
و
عزیزم که چالش رو ادامه بدن💫