شروع کردن یه پست واقعا راحت نیست!!
ولی بیخیال من تازه یه داستان هیجان انگیز رو تو 4_5ساعت تموم کردم و اگه از چیزایی که خوندم و چیزایی که تو مغزمه نگم ممکنه دیوونه بشم..
نمیدونم چقدر به ژانر معمایی و جنایی علاقه دارید ولی از 10_11 سالگیم این دوتا ژانر جزو 5تا از محبوب ترین هام برای فیلم و کتاب اند ( این لیست 5تایی شامل جنایی، معمایی، ترسناک، کمدی، اکشن اند)
داستان قتل در قطار با حضور شخصیت باهوش هرکول پوآرو که آگاتا کریستی گوگولی مگولی خالقشه جزو خفن ترین و جذاب ترین هایی بود که میتونستم امسال بخونم و حال و هوامو عوض کنه ( یکم شبیه جمله های یوتیوبرا نشد؟! بگذریم..)
درعین اینکه دلم میخواد جیغ جیغ کنم و بشینم برا تک تکون چهل ساعت راجبش تایپ کنم منتها به اسپویل کردنش راضی نیستم ^^
یه چندباری اشاره کرده بودم که من به جمله و عبارت "We all lie" علاقه و باور دارم و احساس کردم که این داستان تو یه جاییش داره اینو عین فرضیه های ریاضی و فیزیک ثابت میکنه... منتها در کنار این یه مدل وفاداری و حق خواهی هم بود که واقعا تحت تاثیر قرار داد منو.
اولای داستان وقتی پوآرو و مسیو (موسیو) بو و دکتر تو سالن غذاخوری قطار، پشت میز نشستن و بقیه افراد حاضر در سالن رو نگاه کردند؛ این جمله عنوان شد که «این همه آدم با ملیت های مختلف و بدون ربطی بهم همسفرند» (پ.ن:عین جمله رو ننوشتم ولی حق مطلب رو رسوندم^^)
اما جمله ای هرکول پوآرو در ادامش گفت ماجرا رو فان تر و جالب کرد، انگار که با این جمله پرده نمایش تئاتر کنار رفت و بازیگرا تو رل خودشون شروع به ایفای نقش کردن.. و این نمایش قتل در قطار واقعا تحسین برانگیز بود!!
امیدوارم اونقدر کنجکاو شده باشید که بخواید بخونیدش.. خودم این نسخه پیدیاف رو خوندم، یکم داغونه ولی وقتی نمیخوای پول بدی برای خرید چاپی یا نسخه پیدیاف چیزی بهتر از این گیرت نمیاد!
پ.ن برای شیوانگ : ببین این پوآرو واقعا خوبه اجازه هست در کنارت شدید فن گرلی کنم؟