هفته اول ترم جدیدمو به خودم تبریک میگممم!!
جونم براتون بگه که
سلاامم خوبید؟ روزای آزمون های مهم ورودی به مقاطع بعدی تحصلیه و قلبا برای همتون بتونید نتایج خوب و خفنی بگیرید و ازتون شیرینی بستونیم XD
خب این روزا کلی امتحان دادم _که تا الان دوتاشو افتادم و پنج صدم با مشروطی فاصله دارم👀_ امتحان دیروز که اخلاق اسلامی بود.
استاد گرامی اخلاق از اول ترم دهن مارو با حضور غیاب سرویس کرد و آخرش گفت غیبتاتون ب...👀
ازونجایی که خیلی وقته ننوشتم یادم رفته کجوری آب و تاب ماجرا رو زیاد کنم پس میرم سره اصل مطلب =|
منو دوتا از دوستام با یکی از ترم بالایی های خودمون تو یه کلاس افتادیم که من اخرین صندلی ردیف کنار دیوار و یکی از دوستام ردیف بغلی نه بغلیش ک جلوش ترم بالاییمون و جلوی اون دوست دیگم نشسته بود.
مراقب برگه های سوال رو ک داد گفت میرم ببینم پاسخنامه دارید یا تو همین جواب بدید که تا برگشتنش همه از فرصت استفاده کردن جوابا رد و بدل شد. برگشت و پاسخنامه داد و ما شروع کردیم نوشتن و اون جلوی در وایساده بود.
هی میرفت ییرون و میومد و اون بین ی چیزایی میرسوندیم بهم. دوتا دوستام سریع پر کردن و بلد شدن رفتن و من دوتا سوال رو مونده بودم (کلن 6تا سوال هرکدوم 3نمره)
ترم بالایی (بابا اسمش نازنینه دیگه چیه هی سونبه سونبه 🙄) بهم گفت سوال 4 سوال 4 و هرجی بلد بودم گفتم بهش و منم گفت 3، 3 اونم گفت. سوال بعدیو که پرسید تا اومدم بگم مراقب اومد تو و زل زد به چشمام که ناخودآگاه لبخند ژکوند زدم و اونم یه ژکوند تحویلم داد. رفت سمت نازنین و گفت برو صندلی بغلیش بشین و نازنین عین جت پرید رو این صندلی و منم عملا برگه رو گذاشتم رو دسته صندلیش و از روش همه رو نوشت.
برگه رو که گذاشتم رو میز مراقب تا اومدم بیام بیرون عین گیجا رفتم سمت راست که در کلاس بغلی بود و مراقبمون گفت مهندس سمت چپ برو😂 تا از جلو چشمش دور شم نتونستم از فشار خنده نفس بکشم😂
حالا
فردا یه امتحان داریم ک اخریه و درواقع ما اینو عقب انداختیم...اما برای اینکه آموزش گیر نده ما اون روزی ک تاریخش بود همه رفتیم امضا کردیم برگه حضور رو و سوالا رو دیدیم.. سوالای ترم های پیش هم ک دیدیم کلن همیشه 5تا سواله که 3تاش هرترم تکرار میشه. حالاا.. حالااا این استاد دیروز خبر داذ ک ما میتونیم با گوشی و جزوه سره امتحان بریم و برگای همه ریخته که نکنه بخواد سوالارو عوض کنه یچیز سخت بده یااا نکنه میخواد ما راحت پاس شیم با نمره بالا؟! (مخصوصاً اینکه سره میانترم نصفمون تو یه کلاس دیگه با مراقبی بودیم ک نشد تقلب کنیم و ریدیمم😬)
حالا نظر شما چیه؟!
خب اول پست رسمی ١۴٠٢
*خیره شدن به ١۴٠٢
اوکی..باشه.. بگذریم
خرس درونم از اندکی قبل ملی شدن نفت تا روز طبیعت ک همه میریزیم بیرون با جوج و نوشاباح، خیلی دوست داره خودنمایی کنه و الحق که میکنه.
جوری که این چند روز از ٧ صبح تا ۴بعدازظهر خواب بودم :)
احساس میکنم اصلا شبیه رایت لاگ های قبلی نیست و مهم نیست..
ازونجایی که به افسر قول دادم تمرین کنم تا ازمون بعدیم.. با پدر گرام رفتیم دور دور... اونم کِی؟؟؟ دمه افطاررر!!! ملت هی میپریدن جلوی ماشین :/ و منم میترسیدم بلایی سره کسی بیارم.
اخر شب هم باز رفتیم تمرین و سمت انقلاب و... بگم براتون که تا میومدم با هر ماشینی پارک دوبل بزنم صاحاب و خانواده اش میومدن خوشان خوشان میرفتن =/
ببینید بچه ها جونم پارک دوبل میتونه راحت باشه اگه بابات بغل دستت ننشسته باشه و با اون نگاه عجیب غریبش هی به تو و مدل رانندگیت نگاه نکنه!
از من به شما هم یه نصیحت.. قبل اینکه خریدهاتونو بذارن تو کیسه (لباس مخصوصاً) یه چک کنید اون جنس رو از هر لحاظ مخصوصا اینکه اون بیلبیلک آهنربایی رو از لباس جدا کرده باشن=/ وگرنه ممکنه بیاید خونه و هیچ آهنربایی پیدا نکنید که بشه جدا کرد اون لامصبو =|
در نهایت طبق روال همیشگی توجهی بهم نکنید.. و اصلا به روم نیارید همچین پستی گذاشتم 👀
امروز دومین جلسه آموزش شهریم بود.. از دمه اموزشگاه پشت رول نشستم و با راهنمایی ها و حرف زدنای مربی سمت انقلاب و ولیعصر و بعد شاهپور.. رفتم
امروز تمرکز رو این بود که من یکم با کلاج دوست بشم و تو ترافیک و شلوغی و سربالایی و سرازیری محک بخورم..
انقلاب رو که رد کردم گفت بغل خیابون (شیب سربالایی داشت) پارک کنم. تا پارک کردم گفت خب حالا دوباره حرکت کن (کل این جلسه همین آش و همین کاسه) رو به روم یه دختر دیگه هم سن و سالم میخواست تاکسی بگیره که باهم چسم تو چشم شدیم.. لبخند زدم، لبخند زد و تا اومدم حرکت کنم هم خندم گرفت هم فاز چص ناله ام turn on داشت میشد. همین گیر و دار اونم خندش گرفت و یه تاکسی اومد و سوار شد و منم پشت سرش حرکت کردم..
تقاطع نزدیک خونمون مربی گفت وایسم و ماشین و تحویلش بدم و بایبای
خرامان خرامان اومدم خیابونو بعد پیچیدم کوچه.. وسطای کوچه پیچیدم تو ی کوچه دیگه ( وقتی زور میزنی اسم کوچه ها رو نگی بچه ها تو مپ نزنن آدرس درارن😂😂) که دیدم جلوتر یه زوج نزدیک خونه دختره شدن و همو بوسیدن (بقول خودمون نوک زدن😂) دختره رفت سمت در ولی دوباره برگشت یه نوک بیشتر زد😂🥰
یسری اتفاقات ساده اینچنینی میتونه حال آدمو عوض و بهتر کنه و یادش بره ممکنه فردا امتحان ریاضی قبل قلموی 45 تومنی ویلی انگولکش کنه😂💔یا حتی اینکه صبحش ده بار نزدیک بود موتوری ها بخاطر حواس پرتی خوده آدم بیان تو دل و رودش🙄
قبل دیدن اون زوج میخواستم رایت لاگ بذارم و بعد دیدنشون مطمئن شدم باید بنویسم این پست رو چون ممکنه حال یکی تون رو بهتر کنه مثل خودم:)